جمعه بد و شوک بزرگ به من
سلام مامانم.سلام خوشگلم سلام اقای من الهی مامان قربونت .نمیدونی چه جمعه بدی داشتیم.صبح جمعه وقتی تو از خواب بلند شدی با مامان جون وبا با جون و داداش بازی کردی .خوب بودی تا ظهر.مامان جون اینا رفتند .بعد از ظهر شد دیدم همش میای به مامان میچسبی و شیر میخوای و لالا داری.منم فکر کردم چون صبح زودبیدار شدی ساعت ۷ صبح حتما خواب داری.یه خورده داغ بودی خوابوندمت ۵ دقیقه نشد دیدم ناله میکنی اومدم نازت دادم اخه عادت داری دمر بخو ابی گفتم مامان فدات خواب میبینی همین که بغلت کردم دیدم شلی و اصلا حال نداری یه طور خاص داری منو نگاه میکنی...هوش نبودی چشات باز بود ولی هر چی صدات میکردم جواب و عکس العمل...
نویسنده :
مامان مریم
10:46