واکسن یک سالگیت
سلام امیر حسینم.عزیز مامان اول دیماه واکسن یک سالگیتو زدی. .قبل از اینکه بریم واکسنت و بزنیم تو خونه بازیگوشی میکردی ...میخندیدی و مامانم دلش واست میسوخت.میگفتم الهی فدات بشم که الان باید بوو بشی خودت خبر نداری .خلاصه کلی قربون صدقه ات میرفتم. بابایی نبود کاری داشت نمیتونست با هامون بیاد..تازه یک هفته هم گذشته بود اخه سر ما خیلی بدی خورده بودی مامان هم دلش نیومد. اونروز من و داداش جونت تو رو بردیم بیمارستان تا واکسنت و بزنیم.وقتی داشتند واکسنت و میزدن .با اون اشکای زیبات و نگاه دلربات نمیدونی چه جوری من و نگاه میکردی .منی که اصلا طاقت ندارم و اینجور موقع ها بابایی &...
نویسنده :
مامان مریم
12:57