هستی من امیر حسین

تو و جواد جون

1389/12/21 17:04
نویسنده : مامان مریم
1,296 بازدید
اشتراک گذاری
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سلام پسر قشنگم.این روز ها همه مشغول خرید عید و خونه تکونینی.ما هم  غافل نیستیم و یه پامون دنبال خرید عید و یه پامونم خونه تکونی و نگهداری از شما.تو هم که این روز ها جیز های جدید یاد میگیری و من و بابا رو با حرف های تازه غافلگیر میکنی


.تو این هفته مامان جون و بابا جون و خاله مهدیس و جواد جون اومده بودن پیشمون.و شما کلی خوشحالی کردینتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

.وقتی اومدن تو بازم از اون روش خودت واسه لوس کردن استفاده کردی و سرت و گذاشتی پایین و با جیغ زدن های کوجولو مثل یه جوجه   دو بار   از این ور اتاق میرفتی اون ور اتاق و تو همین فاصله دوییدن جند بار میخوردی زمین و ما هم هی میخندیدیم.تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

بعد هم میاومدی روی پای مامان جونو میگفتی تاب یعنی تاپم بدی  و مامان جون پا هاشو تکون میداد.اروماینکار رو میکرد و وقتی میگفت بیا بغلمتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد  اول کمی فکر و بعد بغل.


 
اقا جوادم وقتی شماها رو دید اولش کمی در شوک بسر میبرد اما وقتی تو رفتی پیشش و دست میزدی به سرش ...البته زدن بود تا نوازش اونم شروع کرد به دوییدن.اینگار بهش رمزی گفتی بیا بازی کنیم.جواد جون خاله ۳ ماه از شما گل پسر خان بزرگتره.و نمیدونی ماشالله ماشالله چه بلایی.تو که کوچولو تر از همه ای معروف به مظلومی ...حالا بعدا ماشالله چه وروجکی شیشکلکـــْـ هایِ هلــن
جواد خاله هم که قربونش برم از همه جای خونه میخواست بره بالا و تو هم یه گوشه وایمیسادی و نگاه میکردی و دنبال اون.قربونش بشم عزیز خاله اینقدر درجه وورجه میکنه که لاغره.این دو سه روز که اینجا بودن هم ما از تنهایی در اومده بودیم و هم شما هم بازی

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

داشتید.گرچه داداشتم شده بود همسن شما.که تو وبش تعریف میکنم.نمیدونم شما وروجکا چرا اینقدر ماشین لباسشوییشکلک های شباهنگ رو دوست دارید که هی دکمه روشن خاموشه این ماشین بیچاره رو میزدین..اخر سر که دیدیم نه با دعوا و قربون صدقه و همه فنون  شما بازهم اینکار رو انجام میدینتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

بابا امیرم با یه ابتکار جدید در شیر رو برداشت و با چسب چسبوند به روی دکمه و بعد از اینکار شما با تعجب فقط داشتید جای اونو نگاه میکردین و تلاشاتون برای باز کردنش بی فایده بود. فقط  .ماشین لباسشویی نبود تلفنم از دست شما در امان نبود و هی میگفتید الو.

                  
.الان که دارم مینویسم شما خوابیداز دیشب بخاریمون خاموش شد و هر کاری کردیم روشن نشد که نشد و من هم تا دو تا لباس اضافه تر تنتون کردم
.اخه تو و داداشت عادت ندارید  پتو رو سرتون بذارید و مامانم همیشه چند بار از خواب پا میشم و پتو رو سرتون میذارم و دوباره شما ها میذارید کنار.واقعا گاز نعمتیه و گرما.خلاصه خونمون شده بود سیبری .امروز درستش میکنیم.البته یه ادم کار بلد.قربونت بشم مامانی که چقده ناز خوابیدی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)