عید و خاطراتش
سلام پسر ملوسم.
عید با عید دیدنی هاش جذاب و همینطور که گفتم امسال شمال و عید دیدنیهاش واسه تو گل پسرم جالب بود.تو که خیلی پول دوست داری و وقتی بهت عیدی میدادند بازم میخواستی و تلاش میکردی عیدی داداشم بگیری.
خلاصه دوچرخه سواری با داداش ...البته قراره سه چرخه هم برای تو بگیریم.
تو که عاشق ددری و همش تا کفشت و میدیدی میگفتی دفش و میرفتی میاوردیش و مینشستی تا مامان پات کنم
با اقا جواد بازی میکردین و چون تو یه حدود سنی هستین گاهی اوقات
دعواتونم میشد و داداش میاومد واسه حمایتت.
و از جواد خاله شیطنت هایی یاد میگرفتی.همشم به بابا امیر میچسبیدی.و خودت و برای همه
لوس میکردی.جناب رقاصم تشریف دارین تا باباجون برات میخوند و یا صدای اهنگی میشنیدی و حتی با یه دست کوچیک زدن
شروع میکردی به رقصیدن
و خودتو تکون میدادی.و همه رو شگفت زده میکردی تازه اگه ما میخواستیم بخونیم میگفتی نه و نمیرقصیدی تا بری پیش باباجون و واست بخونه.ماشالله هزار ماشالله جیجرم
.سیزده بدرم که با تو و جواد معرکه بود.راه میافتادین اینور و اونور و تو خار ها و میان درختها
و اصلا یه جا اروم و فرار نداشتین دیگه داشتم کلافه میشدم
که دیدم از خستگی صدات در اومده و لالا داری
گرچه تا دیدی داداش داره تاب بازی
میکنه میخئواستی بری تاب بخوری ولی خوب من نذاشتم چون اون تاب بدرد تو نمیخورد و با روی پا گذاشتن همانا و خوابیدنتم همانا
.الهی فدات بشم خسته بودی.خلاصه اینم از عید و عید دیدنی و شیطنت هات.
.