گردش
سلام عزیز دلم .مامان گلم.این دو روز هوا خیلی خوب شده.
منم تصمیم گرفتم که تو رو ببرم بیرون . امتحانی کفش پات کردم تا ببینم دوست داری یا نه.تو هم که از خدا خواسته خوشحالی کردی و رفتی سمت در.و میکوبیدی به در که یعنی در و برام باز کن
.داداش جونتم خوشحال شده بود و با هم دیگه سوار اسانسور شدیم و اومدیم پایین تو پارکینگ.تا در باز شد بدو کردی بیرون.دیدم به هیچ عنوان دستت ن میدی به مامان گفتم اگه دستت و به مامانی ندی بغلت میکنم تو هم سریع دستمو و گرفتی و داداشی هم اون یکی دستت و گرفت تو هم هی نگا نگا به پات و جلوت میکردی.
خیلی خوشت اومده بود.خلاصه اینقدر ذوق کرده بودی که اگه ولت میکردم تا فردا میخواستی راه بری.اما الهی مامان قربونت بشم همین یه ذره راه رفتنم خسته ات میکنه
.بعد از چند قیقه اومدیم خونه اما شما خیال در اوردن کفش مبارک و نداشتی بعد از این گردش اومدی سراغم که لالادارم..اینم اولین گردش با راه رفتن شما بعد از کالسکه سواری.راستی مامانای مهربون حتما صدای گل پسرمو بشنوید.