هستی من امیر حسین

عید و خاطراتش

1390/1/20 11:35
نویسنده : مامان مریم
1,398 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر ملوسم.niniweblog.com

 

عید با عید دیدنی هاش  جذاب و همینطور که گفتم امسال شمال و عید دیدنیهاش واسه تو گل پسرم جالب بود.تو که خیلی پول دوست داری و وقتی بهت عیدی میدادند بازم میخواستی و تلاش میکردی عیدی داداشم بگیری.niniweblog.com

خلاصه  دوچرخه سواری با داداش ...البته قراره سه چرخه هم برای تو بگیریم.

تو که عاشق ددری و همش تا کفشت و میدیدی میگفتی دفش و میرفتی میاوردیش و مینشستی تا مامان پات کنم
niniweblog.comبا اقا جواد بازی میکردین و چون تو یه حدود سنی هستین گاهی اوقات

دعواتونم میشد و داداش میاومد واسه حمایتت.

و از جواد خاله شیطنت هایی یاد میگرفتی.همشم به بابا امیر  میچسبیدی.و خودت و برای همه

لوس میکردی.جناب رقاصم تشریف دارین تا باباجون برات میخوند و یا صدای اهنگی میشنیدی و حتی با یه دست کوچیک زدن niniweblog.com

 

شروع میکردی به رقصیدنniniweblog.com

 

 و خودتو تکون میدادی.و همه رو شگفت زده میکردی تازه اگه ما میخواستیم بخونیم میگفتی نه و نمیرقصیدی تا بری پیش باباجون و واست بخونه.ماشالله  هزار ماشالله جیجرم


niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com



.سیزده بدرم که با تو و جواد معرکه بود.راه میافتادین اینور  و اونور و تو خار ها و میان درختها

و اصلا یه جا اروم و فرار نداشتین دیگه داشتم کلافه میشدمniniweblog.comniniweblog.com

 

 

 که دیدم از خستگی صدات در اومده و لالا داری

niniweblog.com

 گرچه تا دیدی داداش داره  تاب بازیniniweblog.com

 

niniweblog.com

 میکنه میخئواستی بری تاب بخوری ولی خوب من نذاشتم چون اون تاب بدرد تو نمیخورد و با  روی پا گذاشتن همانا و خوابیدنتم همانا

.الهی فدات بشم خسته بودی.خلاصه اینم از عید و عید دیدنی و  شیطنت هات.
.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)